سر به روی شانه های مهربانت می گذارم
عقده دل می گشایم گریه بی اختیارم
سر به روی شانه های مهربانت می گذارم
عقده دل می گشایم گریه بی اختیارم
از غم نا مردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه کردن
دوست دارم دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
خالی از خودخواهی من, برتر از آلایش تو
من تو را بالاتر از من, برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
عشق صدها چهره دارد چشم تو آیینه دارش
عشق را در چهره ی آیینه دیدن دوست دارم
در خموشی ,چشم ماروقصه ها وگفت وگو هاست
من تو را درجسته ی محراب دیدن دوست دارم
من تو را بالاتر از من برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم
چله را در مقدم عشقم شکستن دوست دارم
بغض سر گردون ابرم, قله ی آرامشم کن
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
من تو را بالاتر از من برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
دوست دارم دوووست دارم
چقدر من این شعر رو دوست دارم :)
ممنون که اینجا نوشتیش
از لطف تو ممنونم